گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد نهم
جلد نهم



اشاره
انوار العرفان فی تفسیر القرآن تألیف دکتر ابو الفضل داورپناه شامل ترجمه و شرح آیات با نثر- ترجمه و شرح آیات با نظم- شأن
نزول بحثی از نظر لغت و معنی- توضیحات- روایات تجزیه و ترکیب ص: 3
[تتمه تفسیر سوره نساء] .... ص : 3
[سوره النساء ( 4): آیات 83 تا 84 ] .... ص : 3
[سوره النساء ( 4): آیه 83 ] .... ص : 3
اشاره
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ
( اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلَّا قَلِیلًا ( 83
صفحه 30 از 272
ترجمه و شرح .... ص : 3
خداوند متعال در این آیه مبارکه گروهی از مسلمانان را سرزنش نموده که بمحض شنیدن خبر نیرنگ سیاسی از گروه منافق که
وسیله اجراء منویّات مشرکین هستند بدون تحقیق آن را در میان مسلمانان منتشر میسازند در صورتی که انتشار اینگونه اخبار فساد
بیشماري در بر دارد از نظر اینکه سعی و کوشش مسلمانان را بیهوده کرده و تأثیر بسزائی در تزلزل افکار آنان در پیکار و جنگ
مینماید بنابر این نخستین نکتهاي که در چنین موارد مراعات آن کمال ضرورت را دارد این است که آدمی در پی شنیدن اینگونه
اخبار نباشد و اگر هم شنید آنها را در میان مردم نپراکند بلکه این اخبار را بکار شناسانی که میتوانند درستی و نادرستی آن را
بسنجند برساند و آنان نیک میدانند که چه چیز را باید منتشر کنند و از چه چیز باید جلو گیرند و اگر اجتماع از رهبري صحیحی
محروم بمانند گرفتار عواقب دردناك شایعه سازيها و نشر شایعات خواهد شد و اگر ص: 4
بخشندگی و رحمت الهی دستگیر شما نباشد همه جز اندکی در پی شیطان روان خواهید شد زیرا راه شیطان همه راه گمان است و
بر یقینی تکیه ندارد و راه پیروي از گفتههاي پراکندهاي است که آدمی را بسرگردانی و گمراهی میکشاند و اگر فضل و رحمت
الهی نباشد که آدمی را براه راست رهبري کند در پی هر گفته میرود و نادانسته و گمراه بهمراهی گام مینهد و خود را به مهلکه
میاندازد.
اینک میفرماید:
و چون خبري از جنگ و ایمنی یا خوف و فتح و ظفر یا شکست مسلمانان منتشر میگردد منافقین آن خبر را بدون تحقیق و تعمق و
تفکر افشاء میکنند و همه را از آن با خبر میسازند ولی اگر ساکت بمانند و با فکر و اندیشه صحیح موضوع را به رسول خدا یا به
اهل راي و حل و عقد از صحابه و معصومین ارجاع کنند از ریشههاي مسائل آگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال
شما نبود همگی جز عده کمی که داراي تفکر و تعقل هستند از شیطان پیروي میکردید و به وساوس او گرفتار و بخواطر فاسده
دچار میگشتید.
از این آیه استفاده میشود:
1) اسرار نظامی و اجتماعی را نباید به دشمن و منافقین گزارش داد بلکه به اولیاء امور ذیصلاح گزارش داد تا چاره کار را بسازند. )
2) سربازان و درجه داران و متصدیان امور باید در جنگ و صلح مراتب را در نظر گرفته و اطلاعات خویش را منحصرا بما فوق )
خود بدهند.
3) استخراج خبر صحیح و درست و یا عدم افشاء آن بعهده فرماندهی میباشد. )
(83)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 5
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 5
چون بر ایشان آید امري ز ایمنی یا ز خوف افشا کنند از رهزنی
بر رسول آن به که بگذارند باز هم اولو الامرش که هستند اهل راز
تا که دانند آنچه ز استنباط خود صدق آن گویند باز از نیک و بد
میفرستاد آن رسول منتخب چون بجائی لشگري در خفیه شب
صفحه 31 از 272
بر اراجیف از شکست و فتحشان نشر دادند آن خبر را بد دلان
آمد این آیت که گذارید این خبر باز بر رأي رسول از خیر و شر
هم اولو الامر اعنی آن سالارها که نکو دانند وضع کارها
هر چه تا باشد صلاح افشا کنند ور صلاح اخفا بود اخفا کنند
حاصل آنکه کشف اسرار رسول کس نکرد الا منافق یا فضول
همچنین پرسند علم عقل و شرع از اولو الامر و رسول از اصل و فرع
مر اولو الامرند آن اثنی عشر بعد احمد تا بمهدي بر بشر
کز شهود و غیب اشیاء واقفند بر حقایق بر معانی عارفند
ور نبود از فضل حق وز رحمتش بر شما از مصطفی و عترتش
پس شما بودید گمراه از سبیل پیرو شیطان و سرکش جز قلیل
(83)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 6
شان نزول .... ص : 6
صحیح مسلم مینویسد عمر بن خطاب گفته وقتی که پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از زنان خود گوشه گرفته بود داخل
مسجد شد مردم گفتند پیامبر زنان خویش را رها کرده و طلاق گفته است من وقتی این سخنان را از مردم شنیدم با صداي بلند
گفتم ایها الناس رسول خدا زنان خویش را رها نکرده و طلاق نداده است سپس این آیه نازل گردید و عمر گفته بود من کسی
بودم که چنین موضوعی را استنباط کرده بودم.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 6
قوله تعالی أَذاعُوا بِهِ.
ذیع یعنی آشکار شدن، ظاهر گشتن.
و از این ماده است:
اذاعۀ یعنی آشکار نمودن چنانکه در آیه مورد بحث گذشت.
و نیز در نهج البلاغه نامه 48 بمعاویۀ نوشته:
و ان البغی و الزور یذیعان بالمرء فی دینه و دنیاه.
یعنی تجاوز و باطل شخصی را در دین و دنیایش مشهور و رسوا میکنند.
اقرب الموارد مینویسد: اذاع سره اي اظهره
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 7
[سوره النساء ( 4): آیه 84 ] .... ص : 7
صفحه 32 از 272
اشاره
( فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَسَی اللَّهُ أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکِیلًا ( 84
ترجمه و شرح .... ص : 7
خداوند متعال در این آیه شریفه پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند اگر این گروه از
مسلمانان از جنگ با کفار امتناع دارند و تبلیغات سوء مردم منافق در دلهاي آنان تأثیر نموده و از جنگ با ابو سفیان ترسانند افسرده
خاطر مباش و در راه استوار و روشن خود پیش برو براي خدا کارزار کن و بیآنکه در اندیشه کسانی باشی که از انجام وظیفه
خویش سرباز میزنند به وظیفه واجب خویش برخیز تو تکلیفی جز بر نفس خود نداري که آن را بگزاردن واجب خویش که جهاد
در راه خدا و برانگیختن مؤمنان براي این جهاد است واداري و چون چنین کردي باقی را بخدا واگذار زیرا شکوه و کیفر خدائی از
هر شکوه و کیفري بیشتر و سختتر است.
اینک میفرماید:
اي رسول ما اگر مسلمین ترا تنها گذارند بتنهائی بجهاد در راه دین خدا ص: 8
بکوش و شخصا دعوت و قیام کن و مؤمنین را ترغیب و تحریص و امیدوار ساز و امیدوار باش که خداوند شدت و زحمت کفار
قریش را از تو باز میدارد و نیروي آنها را زایل و بیاثر میسازد نیروي قدرت پروردگار از یاري مردم بیشتر و انتقام خداوند از
کفار سختتر است و بزودي آنها را بعقاب سختی معاقب خواهد ساخت تا امثال آنها جرأت جسارت و مقابله با حق را نداشته
باشند.
از این آیه استفاده میشود:
فرمانده جنگ و جهاد باید پیشقدم و آماده جهاد باشد و سربازان و مجاهدین را هم برغبت و میل آماده جهاد نماید و همچنین
استفاده میشود که نباید کسی را بعنف و جبر بجنگ و جهاد فرستاد و خداوند همواره کمک مجاهدین است.
(84)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 9
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 9
پس تو را در راه حق با اختیار فرض باشد تا نمائی کارزار
از مدینه آن رسول ذو فنون چون بجنگ بدر صغري شد برون
مردي از ایشان که نامش بد نعیم داد مردم راز جیش حضم بیم
میشدند اصحاب کاره از جهاد آمد این آیت پس از رب العباد
که نباشد هیچت از هم عون و یار خود تو تنها رو بسوي کارزار
نیست غیر از نفس تو با عزم و جزم مر مکلف بر جهاد خصم و رزم
هر کسی یعنی بنفس خود عیان شد مکلف نی بنفس دیگران
صفحه 33 از 272
گر که باشی نکته فهم آنشاه فرد دانی از چه خوانده فردت بر نبرد
لفظ مفرد بس در این آیت بجاست خود چو هر نفسی مکلف بر غزاست
بر خلاف نفس خود تو قادري نی بنفس غیر گر چه قاهري
نفس یکتن گشت وان یک حیدر است ور کشد هم دیگري زان جوهر است
پس نمایند از تخلف از جهاد رو تو تنها اي پیغمبر ز اعتماد
زان مشو غمگین که حقت یاور است با تو میباشد ظفر وین اظهر است
زان که چون حق یار کس شد در نبرد غالب است او همچو گردوئی بگرد
دیده افزون نصرت حق را صفی زان بر او این رمز نبود مختفی
بر تو بندم لب نگویم زان یکی چون نپندارم که تند و زیرکی
پس تو سبقت گیر اي فخر عباد بر قتال مشرکین و بر جهاد
هم نما ترغیب یاران بر قتال لیک نی تکلیف کانید از ملال
باز دارد شاید از اسلامیان حق تعالی کارزار کافران
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 10
افکند در قلب ایشان واهمه وا هلند از ترس شدتها همه
اوست در یأس از خلایق بس اشد هم بتعذیب و عقوبت بهر حد
همچنانکه شد ابو سفیان بخوف روز جنگ بدر و هم پنهان بجوف
هیبت حق در میان لشگرش ساخت پنهان کردها رب یکسرش
سطوت شیر خدا اندر نبرد میفزودش هر زمان بر خوف و درد
(84)
شان نزول .... ص : 10
کشف الاسرار و نمونه بینات در ذیل این آیه مبارکه مینویسد: پس از واقعه جنگ احد پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم با ابو
سفیان وعده کرد که در بدر الصغري بیکدیگر برسند و قتال و کارزار نمایند هنگامیکه موعد مقرر فرا رسید پیغمبر اکرم بمسلمین
دستور داد تا آماده قتال و نبرد گردند لکن آنها در اجراي دستور رسول اللّه در کراهیت بودند لذا این آیه نازل گشت.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 11
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 11
قوله تعالی وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ.
رجل حرض اي فاسد مریض » : حرض بر وزن فرس یعنی بیفائده ولی صحاح نوشته حرض بمعنی فاسد است چنانکه گفته میشود
و نیز در آیه 85 سوره یوسف میفرماید: « فی ثیابه
تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ.
صفحه 34 از 272
یعنی بخدا آن قدر یوسف را یاد میکنی تا از کار افتاده شوي یا بمیري.
اما از ابو عبیده نقل کردهاند که حرض آنکسی است که اندوه یا عشق او را ذوب و فانی کرده است.
و از این ماده است:
تحریض یعنی ترغیب و تشویق و برانگیختن چنانکه در آیه 65 سوره انفال میفرماید:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتالِ یعنی اي رسول گرامی مؤمنان را بر جهاد ترغیب کن. راغب نوشته:
تحریض در اصل از بین بردن حرض است. اقرب الموارد میگوید:
.« حرض فلانا یعنی ازال عنه الحرض » وقتی گفته میشود
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 12
توضیحات .... ص : 12
قوله تعالی وَ یَقُولُونَ طاعَۀٌ.
مجمع البیان مینویسد: در مورد مقصود از این جمله بین مفسرین اختلاف است: بنظر سدي و ضحاك مقصود منافقین است. برخی
از مفسرین معتقدند منظور کسانی هستند که مسلمان بودند ولی ایمانشان ضعیف بود چنانکه در آیه پیش توصیف شدند به اینکه
ایشان از مردم بیشتر میترسند تا از خدا.
مجمع جمله وَ اللَّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ را دو معنی کرده است:
-1 یعنی خدا در لوح محفوظ و یا بوسیله ملائکه مینویسد آنچه را که به شب میاندیشند.
-2 در قرآن که بتو میفرستد به قدرت خداوند نوشته میشود آنچه که در شب فکر میکنند.
سپس میفرماید: فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ یعنی اي رسول گرامی ما نامی از این گروه مبر و انتظار کمک و اطاعت از آنان
نداشته باش و با اقدام در باره پیشرفت اسلام تنها بپروردگار اعتماد بنما زیرا بهترین و کیل است و با کمال قدرت از تو پشتیبانی
میکند. در خاتمه باید گفت آنانکه بدین اسلام طعنه زده و میگویند که بناي اسلام به جنگ و جدال گذاشته شده متوجه این آیه
باشند که خدا چگونه پیغمبر خویش را بمدارا با دشمنان امر میفرماید البته جهاد مسلمین را نمیتوان منکر شد اما پیغمبر اکرم
هیچگاه بدون جهت لشکرکشی نکرده و در تمام مواقع موجبات جهاد از ناحیه دشمن واقع شده است لذا به اهل نظر لازم است در
مفاد این آیه تأمل و دقت فرمایند. ص: 13
قوله تعالی أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ.
مراد از این آیه این است که مردم را به تدبر در آیات قرآنی ترغیب نماید و به همه آیات اعم از مکی و مدنی و محکم و متشابه
مراجعه کنند و آیات را بیکدیگر ضمیمه کنند تا برایشان روشن گردد که اختلافی بین آیات نیست آیات جدید قرآن آیات قدیمی
را تصدیق میکند و بدون آنکه هیچگونه اختلافی بین آیات فرض شود آیات شاهد یکدیگرند و اختلاف بهیچ وجه در قرآن راه
ندارد و کتابی است که آیات آن بهم شباهت و حقایق مکرري دارد همین عدم اختلاف در قرآن مردم را به این مطلب راهنمائی
میکند که قرآن کتابی است از طرف خدا نازل گشته و از جانب غیر خدا نیست.
اگر چندین سال پیش فردي بدون الهام خداوندي میخواست اظهار نظري در باره خلقت دنیا بکند اظهاراتش امروز مسلما پر از
خطا و اشتباه از کار در میآمد ولی مندرجات کتب آسمانی که با آخرین کشفیات علمی مطابقت میکند خود گواه این است که
از الهام آفریدگار تواناي جهان و جهانیان است.
خلاصه از نظر اینکه حقایق که در آیات قرآنی ذکر شده پیوسته بهم و تفسیر یکدیگر و در محور معرفت آفریدگار و یکتاپرستی
صفحه 35 از 272
دور میزنند و زیاده بر حدود افکار بشر است بحکم خرد شاهد گویائی است که بطور حتم از ساحت پروردگار شرف صدور یافته
و از هر نقص و اختلافی منزه است و اگر قرآن کریم از غیر مقام ربوبی صادر بود تفاوت و اختلاف بسیار در برداشت و همه جانب
آن را اختلاف فرا میگرفت. انسان همواره محکوم به اختلاف و تغییر راي و تفاوت حال است همچنین مطالب و سخنانی که از
افکار دانشمندي به رشته تحریر و نظم در آیند هرگز از این حکم مستثنی نخواهد بود.
ضمنا این آیه متضمن دلالت بر معانی بسیاري است از جمله آنها:
1) متضمن دلالت بر بطلان تقلید و حجیت استدلال در اصول دین زیرا ص: 14 )
این آیه مردم را دعوت بتفکر و تدبر و ترغیب بر این امر نموده است.
2) بطلان و فساد قول آنان را که میپندارند قرآن را جز بتفسیر رسول خدا نمیتوان فهمید میرساند چنانکه مجبران و حشویه قائل )
به این قول هستند.
3) اگر قرآن از طرف غیر خدا بود در آن اختلاف زیاد پیدا میشد. )
اما در جهت اتصال این آیه به آیه ماقبل بین مفسرین اقوالی است:
بقول بعضی از مفسرین به آیه وَ یَقُولُونَ طاعَۀٌ متصل است که از سرائر منافقین اطلاع داده است و این خود دلیل است که قرآن از
جانب علام الغیوب است و اگر از جانب دیگري بود اخبار از غیب درست در نمیآمد و خلاف آن واقع میشد و بقول عدهاي از
مفسرین این آیه به آیه: وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا متصل است که پس از تبیین رسالت امر بتدبر در معجزه آن فرموده است.
و نیز از این آیه استفاده میشود:
1) قرآن کتابی است که فهمهاي عادي نیز میتوانند مطالب آن را دریابند. )
2) آیات قرآن مفسر یکدیگرند. )
3) قرآن کتابی است که قابل نسخ و ابطال و یا تکمیل و تهذیب نیست و هیچ حاکمی نمیتواند بر آن حکومت کند زیرا اگر قرآن )
اینگونه بود ناچار و بحکم ضرورت باید قابل یک نوع تحول و تغییر باشد اما قرآن که داراي اختلاف نیست پس تحول و تغییر در
آن راه ندارد و چون قابل تحول و تغییر نیست نتیجه آن است که قابل نسخ و ابطال و امثال آن نیز نمیباشد لذا شریعت اسلامی تا
روز قیامت باقی خواهد بود.
قوله تعالی وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ.
یکی از مسائل مهم جنگ سلاح شایعه پراکنی و تبلیغات و جنگ روانی و فاش کردن اسرار نظامی است که توسط منافقان و افراد
نادان صورت میگیرد ص: 15
و چه بسا منجر به شکست سپاه میگردد این آیه مسلمانان را از نشر اخبار بدون ارجاع بمردمان با استنباط و دانشمندان بیغرض و
اهل حل و عقد که ریشه مطالب را بدست میآورند و منبع اخبار را کشف میکنند ممنوع ساخته است که بمحض شنیدن خبري
نباید آن را منتشر سازند زیرا چه بسا دانسته یا ندانسته و بقصد یا بغیر قصد تولید زیان و خسارت جبرانناپذیري کند و در این حال
باید سکوت کنند یا مطلب را به بزرگان قوم که اهل حل و عقد و استنباط باشند واگذار نمایند تا آنها با سایر اطلاعاتی که دارند
آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و با در نظر گرفتن مصالح تصمیم مقتضی بگیرند.
مفسرین در تفسیر این آیه اختلاف کردهاند و رویهمرفته اصول همه اقوال به پنج قول برگشت دارد.
1) مراد از اولو الامر در این آیه فرماندهان سریههایند. )
2) مراد از اولو الامر علمایند. )
3) مراد از اولو الامر خلفاء راشدین یعنی ابو بکر عمر، عثمان، علی علیه السلام است. )
صفحه 36 از 272
4) مراد از اولو الامر اهل حل و عقدند. )
5) مراد از اولو الامر همان معنا است که در ذیل آیه أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ترجیح دادیم که اطاعت فرمان )
آنها بدون قید و شرط بر مردم از جانب پروردگار واجب شده و افراد مشخصی در هر عصر و زمان هستند که بسمت وصایت از
رسول اکرم تعیین شدهاند.
در خاتمه میفرماید: تنها پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و صاحب نظران و دانشمندان موشکاف و باریک بینند که
میتوانند خویش را از وساوس شایعهسازان برکنار دارند ولی اکثریت اجتماع اگر رهبري لایق و شایسته نداشته باشند گرفتار عواقب
دردناك شایعهسازي و نشر شایعات خواهند ص: 16
شد و از آنچه گفته شد معلوم میشود که الا قلیلا استثناء از ضمیر اتبعتم است و هیچگونه تقدیم و تأخیري در آیه وجود ندارد.
قوله تعالی فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ.
هنگامیکه ابو سفیان پیروزمندانه از جبهه احد باز میگشت با مسلمانان قرار گذاشت که در ماه ذیقعده در سرزمین بدر با هم رو برو
شوند چون موعد مقرر فرا رسید پیامبر اکرم مسلمانان را بقرارگاه فرا خواند اما با کمال تأسف عدهاي از آنان که روحیه خویش را
در جنگ احد از دست داده بودند از رفتن به جنگ خودداري نمودند و با نزول این آیه فقط هفتاد نفر با پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه
و آله و سلم رهسپار محل موعد بدر صغري شدند اما خداوند آنچنان وحشتی در دل ابو سفیان افکند که با پیغمبر و مسلمانان رو
برو نشد و همه آنها سالم به مدینه برگشتند در صورتی که سپاهیان اسلام بخاطر رسیدن به پیروزي نمیبایست دست روي دست
میگذاشتند و تنها به دعا اکتفا میکردند بلکه در عین امید بخدا قیام میکردند و با تمام توازن به کارزار میپرداختند و یقین
میکردند که استجابت و نصرت الهی از پی خواهد آمد زیرا فرمانبرداري و اطاعت از دستورات خدا و پیامبر ضامن استجابت دعا
است.
در تفسیر جمله وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکِیلًا سه وجه گفته شده است:
1) یعنی عذاب خدا در نرفتن به جهاد سختتر است از تمام آنچه در قتال کفار به شما میرسد زیرا این مکروه از شما منقطع )
میشود ولی آنچه بکفار و منافقین میرسد دائمی و غیر منقطع است.
2) یعنی چون عذاب خدا سختتر است سزاوار است که شما از آن بترسید تا اینکه به جهاد نروید و مخالفت بورزید. )
3) یعنی چون عذاب و عقاب الهی سختتر است همان عذاب خدا نسبت به کفار دافع زحمت آنها نسبت به شماست و شما را )
کفایت خواهد نمود. ص: 17
آیه دلالت دارد بر اینکه تثاقل و سنگینی مردم به جائی رسیده بود که خداوند متعال پیامبرش را امر میکند که خودش به تنهائی
اقدام به جنگ نماید و از این مردم سنگین و کند رو برگرداند و اصرار نکند که آنها دعوتش را اجابت کنند بلکه آنان را بحال
خود واگذارد و دل بر ایشان تنگ ندارد زیرا او تکلیفی جز این ندارد که وظیفه خودش را انجام دهد و مؤمنین را تحریض و تشویق
نماید تا هر که خواست فرمان برد و هر که نخواست نبرد.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 18
روایات .... ص : 18
1) در کافی از امام موسی بن جعفر علیهما السّلام روایت کرده که آنحضرت در ذیل آیه: وَ یَقُولُونَ طاعَۀٌ فرمودند: مراد منافقین و )
ابو عبیدة بن جراح است.
2) جوامع در ذیل آیه وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ. از امام محمد باقر علیه السلام روایت نموده که فرمودند: اهل استنباط و )
صفحه 37 از 272
صاحب اختیاران ائمه اطهار علیهم السلامند.
3) عیاشی از امام رضا علیه السلام روایت کرده که مراد آل محمد علیهم السلام میباشند و آنها کسانی هستند که امور را از قرآن )
استنباط میکنند و عارف به حلال و حرام میباشند و آنها حجت خدایند بر خلق.
4) در اکمال از امام محمد باقر علیه السلام روایت نموده که فرمودند: )
کسانیکه قائل به ولایت غیر خانواده انبیاء شدند و استنباط علم الهی را محول به غیر آنها نمودند مخالفت با امر خدا کردند و جهال
را اولی الامر خدا و مستنبط علم الهی نمودند در صورتی که آنها بدون هدایت الهی به تکلف استخراج مینمایند پس آنها دروغ به
خدا بستند و از وصیت الهی سرپیچیدند و فضل الهی را از محل خود تغییر دادند و گمراه شدند و اتباع خودشان را هم گمراه کردند
پس آنها روز قیامت حجتی ندارند.
5) تفسیر عیاشی از محمد بن الفضیل از امام موسی بن جعفر علیه السلام ذیل آیه وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فرمودند: مراد از )
فضل خدا رسول خدا و رحمت امیر المؤمنین است.
6) و نیز در تفسیر عیاشی زراره از امام محمد باقر علیه السلام و حمران از ص: 19 )
امام جعفر صادق علیه السلام روایت کردهاند که فرمودند: فضل خدا رسول خدا و رحمت خدا ولایت ائمه است.
7) کافی به سند معتبر از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند: خداوند متعال در آیه أَطِیعُوا اللَّهَ وَ )
أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ و همچنین در آیه وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ وقایع و حوادثی که بر اجتماعات اسلامی
رخ میدهد بفرمانروائی آنان در هر زمان ارجاع نموده و قبول نظر و پیروي از رأي آنها را بر مردم واجب نموده است.
8) کافی در ذیل آیه مبارکه فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ از امام جعفر صادق علیه السلام روایت نموده که آن حضرت )
فرمودند:
خداوند به رسول اکرم تکلیفی معین فرموده که مردم را به آن مکلف ننموده است آن حضرت را تکلیف نموده که به تنهائی با
مردم جهاد کند اگر چه کسی را نیابد که در رکابش با او جهاد نماید.
9) عیاشی به سند خود از سلیمان بن خالد روایت کرده که گفت حضور حضرت امام جعفر صادق علیه السلام عرض کردم )
میگویند اگر براي امیر المؤمنین حقی بود پس به چه سبب قیام نفرمود تا حق خود را از آن مردم بگیرد فرمود خداوند هیچکس را
به تنهائی مکلف به جهاد نفرموده مگر پیغمبر اکرم را و براي امیر المؤمنین طرفداران و جمعیتی که او را در امر ولایت یاري کنند
وجود نداشت و خداوند میفرماید:
إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَۀٍ.
10 ) تفسیر عیاشی از زید شحام از حضرت جعفر بن محمد روایت میکند که فرمود هیچوقت از رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و )
سلم سؤال و درخواست چیزي نشد که بفرماید: نه اگر داشت میداد و اگر نداشت میفرمود انشاء اللّه خدا أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 9، ص: 20
میدهد هیچوقت به بدي مکافات نفرموده و از موقعیکه آیه فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ نازل شد با هیچ سریهاي رو برو
نشد مگر اینکه خود عهدهدار سرپرستی آنان شد.
تجزیه و ترکیب .... ص : 20
قوله تعالی وَ یَقُولُونَ طاعَۀٌ.
عندنا » : کلمه طاعۀ مبتدا است و خبر آن محذوف میباشد یا بقولی خبر است که مبتداي آن حذف گردیده و تقدیرش چنین است
صفحه 38 از 272
و اگر بتقدیر تطیع طاعۀ منصوب گردد جایز است. « طاعۀ یا امرنا طاعۀ
قوله تعالی وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ کلمه فضل مبتدا و خبرش کلمه کائن میباشد و کلمه قلیلا منصوب است بخاطر اینکه استثناي
منقطع میباشد از ضمیري که در کلمه لا تبعتم است.
قوله تعالی فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ.
کلمه فاء در جمله فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فاء تفریع است و امر بقتال متفرع بر این است که مردم از خروج بسوي دشمن تثاقل و کندي
میکردند. کلمه لا تُکَلَّفُ فعل مجهول و ضمیر مستتر آن نائب فاعل آن میباشد و کلمه نَفْسَکَ بحذف مضاف و مفعول دوم آن
کلمه بَأْساً و کلمه تَنْکِیلًا هر دو تمیز هستند. « لا تکلف الا افعال نفسک » : است و جمله به این صورت در میآید
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: